۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

روز جهانی وبلاگ

امروز روز جهانی وبلاگ نامیده شده.حالا چرا و به چه علت این امر برای من معلوم نیست شاید بعد از این پست برم و دربارش یه تحقیق بکنم .
اما فکر میکنم چیزی حدود ده سال از وبلاگ نویسی تو ایران میگذره و دو شخصی که جز اولین و پایه گذار وبلاگ نویسی تو ایران هستند الان یکیشون در غربت و دیگری در زندان دارن روزگارشونو سر میکنند که نفر دوم سرنوشت تلخی پیدا کرده.
سلمان که اولین وبلاگ نویس ایرانی بود و البته تا اونجا که من میدونم تو دبی زندگی میکنه .
ولی موضوع اصلی حسین درخشان هست که الان تو زندانه و بااینکه دادگاهش هم برگزار شده هیچ خبری ازش نیست.
با اینکه قبل از دادگاهش خانوادش با راه اندازی وبلاگی سعی در جلب حمایت کردند ولی بعد از محاکمه حسین تمام سرو صداها خوابید.
من با همین چند خط سعی کردم یادی از این شخص کرده باشم تا بدونیم که اگه وبلاگ و وبلاگنویس ایرانی هست چه کسی شروع کنندش بوده و همینطور مشوق ما که وبلاگنویسی رو شروع کنیم و خیلی از بچه های وبلاگنویس با همین وبلاگ شزوع کردن و الان به جایی رسیدن .
بی انصافی بود اگه من روز جهانی وبلاگ یادی از حسین و سلمان نمیکردم.

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

نمیدونم چیه و جرا نسبت به نوشتن حس و حال خوبی ندارم نه اینکه نخوام و یا تنبلیم بیاد در حقیقت یه جورایی یه حس منفی ناخوداگاه پیدا کردم ...نسبت به اینکار .
دیوارا خیلی بلندتر ازاونی که فکر میکردم شده و .............
شاید به تدریج این حس از بین بره و بتونم به حال و هوای قبلیم برگردم

۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

دوباره و چند باره

خوب فعلا از چیز خبری نیست و من دارم مینویسم کاش میتونستم اونایی که بعد از چیز نوشته بودم بیارم اینجا بد نیست ادم چرت و پرتاشو یه جایی داشته باشه .
تا بعد که نوشتنم بیاد و البته قبلش اخرین پستمو میذارم اینجا
دنبال یه جا میگردم یه جای کوچیک به اندازه چن کیلو بایت فضا جایی که بتونم بنویسم جاهای قبلی رو گرفتن نمیشه رفت جالبه که وقتی میخوام برم تو خونه خودم باید یا تونل بزنم و یا از دیوار همسایه برم تو .چراغا رو نباید روشن کنی تا کسی نفهمه که خونه ای .
از اینجا هم خوشم نمیاد مثل یه اتاق میمونه که بهت یه تخت دادن و از رو ناچاری مجبوری تحملش کنی.....حالا بگردم ببینم تا چی میشه.