۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه
پتروس پخمه
۱۳۸۹ مهر ۲۰, سهشنبه
الان و ابن لحظه هفتادو دوساعت است که "جی پی ار اس" سیم کارت ایرانسل من قطع شده و البته من نه تنها یکبار بلکه بارها با بخش خدمات ایرانسل تماس گرفتم البته در هر بار تماس مجبور شدم حرفهای تکراری و بی فایده ای را تحمل کنم که نه تنها وقت من رو هدر داده بلکه هزینه ای اضافه نیز برای من تحمیل کرده..هر بار تماس با ایرانسل حدود صد ثانیه از وقت شما باید صرف شنیدن جملات تکراری بشه و صد البته که این هزینه از اعتبار شما کم خواهد شد و یا برروی قبض تلفن موبایل یا تلفنتان میاد.
بعد از تماس وقتی به اپراتور مربوطه مشکل خودمو گفتم کلی قربون صدقم رفت و گفت من مشکل شمارو به بخش فنی گزارش میکنم و براتون پرونده تشکیل میدم و اگر تا بیست و چهار ساعت بر طرف نشد شما با این شماره پرونده مشکل خودتون رو پیگیری کنید..
خوب بعد از تحمل بیست و چهار ساعت بی اینترنتی و عدم رفع ایراد مجددا با پشتیبانی ایرانسل تماس گرفتم و اینبار بعد از تحمل چرت و پرت های ضبط شده و شنیدن چندباره لطفا منتظر بمانید به اپراتور وصل شدم و اپراتور مربوطه بعد از اینکه قربون صدقم رفت کلی،گفت :اقا مشکل شما به بخش فنی ارجاع شده ولی بخاطر جشنواره پاییزه همکاران ما در حال رفع مشکل هستن.و شما بیست و چهار ساعت دیگه هم تحمل کنید مطمئنا مشکل شما حل خواهد شد و اکنون من بعد از تحمل بیست چهار ساعت دیگه مجددا تماس گرفتم و اینبار اپراتور مربطه خیلی راحت بهم گفت من نمیتونم کمکی بهتون بکنم چون سیستم ما قطع میباشد و در حال حاضر امکان رسیدگی به مشکل شما نمیباشد بهتر است با یک گوشی دیگه امتحان کنید و اگر کار کرد باید تنظیمات گوشیتونو مجددا ست کنید..و یا فردا صبح مجددا تماس بگیرید تا جواب مشکلتون داده بشه.
خوب برادر جان من مشکلم اینه که سیستم شما اعتبار منو صفر کرده در حالیکه تازه به مدت یکماه شارژ کردم و فقط یکروز از شارژش گذشته بود .
روزهای اول که این سیستمو معرفی کردید کیفیت خوب بود و لی الان انقدر افت کرده که هر چند دقیقه یکبار ارتباط قطع میشه خوب وقتی اعتراض میکنیم خیلی خونسرد میگید چون مشترک زیاده و استفاده میکنن دی سی میشه و مشکلی نیست.
اگه از نظر شما مشکلی نیست ولی از نظر ما دی سی(قطع شدن اینترنت) شدن بدترین مشکله.
چرا باید سیستم داخلی یه شرکت بزرگ مخابراتی قطع باشه و اپراتور نتونه به مشکل مشترکین رسیدگی کنه..؟
من خودم میدونم که مشکل من یه مشکل سخت افزاری یا نرم افزاری مربوط به من نیست بلکه یک اشتباه لپی بوده از طرف شرکت ایرانسل که خیلی راحت میشد جبران کرد و لی من نمیدونم چرا باید بیشتر از سه شبانه روز من منتظر بمونم و هیچگونه رسیدگی هم به کار من نشه؟
متاسفانه و هزار بار با تاسف باید بگم که در حال حاضر من مجبورم برای ارتباط با دنیای وب از جی پی ار اس استفاده کنم.و راه دیگه ای هم ندارم.
متاسفانه ایرانسل بعد از اینکه تونست مشترکان زیادی رو جذب کنه به شدت از کیفیت خدماتش کم شده وبه علت نقص در سیستم حمایت از مصرف کننده فکر نکنم به فکر افزایش کیفیت خدماتش باشه.....و صد البته انکه به جایی نرسد فریاد است..
خوب الان به اون هفتادو ساعت بیست وچهار ساعت اضافه شده و بالاخره امروز صبح یکی جواب منو داد و گفت که خیلیا دچار این مشکل شدن و طول میکشه تا مشکل همه حل بشه باید منتظر باشید.
خوب نمیشد اینو روز اول میگفتن.؟!
۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه
۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سهشنبه
war جنگ حرب شر
من چیزی جز ترس و اضطراب و اژیر قرمز و پناهگاه یادم نمیاد
خوشبختانه یا متاسفانه اولین روز مدرسه من اول مهر ماه یکهزارو سیصدوپنجاه ونه بود حمله هوایی شد سر کلاس بودیم و ریختن ما تو زیر زمین مدرسه که اسم پناهگاهو داشت..
200-300تا بچه دبستانی که بعضیاشون شلوارشون خیس شده بود...
بغض کرده بودم ترسیده بودم میترسیدم نمیتونستم گریه کنم الانم نمیتونم...ولی ترسیده بودم یه دنیا
میگفتن صدام حمله کرده ......
مادرم اومد منو برد خونه یعنی هممون رفتیم و بعد ازون صدام فقط شبا میومد ...
۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه
دوازده ساعت از زندگی من
خوب منم گفتم برو سوار هم.ن اتوبوسی شو که پیاده شدی و بقیه مسیر
ساعت نه صبح همان روز یکی از اشناها من خرید کردم تو یه چک دو ماهه بنویس بده من ..قبلا بارها من بهش گفتم چک نمیدم و..اخرشم گرفت و رفت من موندم که این به موقع پول میریزه به حساب یا نه؟
ساعت یازده یکی زنگ زده :من گوشیم خرابه و کجا ببرم تعمیرش کنم ؟و چنتا سوال دیگه
نیم ساعت بعد یکی دیگه زنگ زده اقا من میخوام شیشه عینکمو عوض کنم جایی رو سراغ داری که برم ....؟
این یه گوشه ای از زندگی منه
۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه
همشهری
دیروز صبح انفجار لوله انتقال گاز در حوالی مشهد و کشته و مجروح شدن عدهای یکی از مهمترین اخباری بود که روی صفحه خبرگزاریها رفت.والته بخاطر تعطیلی هیچ روزنامه ای قادر به انتشار ان نبود ..
با توجه به اینکه این اتفاق صبح روز شنبه اتفاق افتاده بود انتظار میرفت که امروز روزنامه همشهری به ان پرداخته و در مورد ان اطلاع رسانی کند ...
ولی وقتی امروز صبح من تمام صفحات داخلی این روزنامه را نگاه کردم یک لحظه به خودم شک کردم که شاید خبر شایعه ای بوده و بس..
ایا امکان دارد یک روزنامه با تیراژی بالا این خبر را منتشر نکند؟حتی در چند سطر کوچک و در صفحات داخلی؟
کشته شدن شش نفر و زخمی شدن تعداد ی بیش از این ایا ارزش خبری ندارد؟
ایا بهتر نیست روزنامه همشهری بجای انتشار چند صفحه به اصطلاح خبری هرروز یک ویژه نامه پر از اگهیهای خبری انتشار دهد.؟
۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سهشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه
درون و برون
۱۳۸۹ شهریور ۹, سهشنبه
روز جهانی وبلاگ
۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه
دوباره و چند باره
تا بعد که نوشتنم بیاد و البته قبلش اخرین پستمو میذارم اینجا
دنبال یه جا میگردم یه جای کوچیک به اندازه چن کیلو بایت فضا جایی که بتونم بنویسم جاهای قبلی رو گرفتن نمیشه رفت جالبه که وقتی میخوام برم تو خونه خودم باید یا تونل بزنم و یا از دیوار همسایه برم تو .چراغا رو نباید روشن کنی تا کسی نفهمه که خونه ای .
از اینجا هم خوشم نمیاد مثل یه اتاق میمونه که بهت یه تخت دادن و از رو ناچاری مجبوری تحملش کنی.....حالا بگردم ببینم تا چی میشه.
۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه
۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه
نارسیس
نمونش همین دیکشنری نارسیس که باعث شد 11500تومن پول بی زبون رو دور بریزم .حتی فروشنده هم به من نگفت این با ویندوز 7 سازگار نیست بااینکه میدونست من ویندوز 7 دارم.
۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه
غربت
کتاب ٍشکم ٍلوازم اریش
موندم چطوری میشه بین کتاب ٍشکم و ارایش و عمل دماغ یه رابطه منطقی ایجاد کرد .؟
به نظر شما میشه؟
۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه
حجکم مقبول حاجی اقا
با رشوه دیپلم گرفت.
با پارتی کلفتی کار پیدا کرد.
با تقلب و البته همون پارتی دانشگاه رفت و لیسانس گرفت.
و حالا به شکرانه این همه نعمت چند ساله که یکسال در میون به مکه و سوریه مشرف میشن
نکته به علت عدم احساس امنیت در عراق جرات زیارت عتباتو ندارن.
قبول باشه حاجی اقا.
۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه
ناظم
ولی من با کمال پررویی تو چشماش نیگا کردم و اصلا نه سلامی و نه علیکی .یاد روزایی افتادم که تو سرما و گرما واستادیمو این اقا مارو هفته ای نیم ساعت نصیحت میکرد نصیحتی از جنس تو نخور من بخورم.از جنس این اخه و تفه و البته برای شماها.
یاد روزی افتادم که بعد از تعمیر توالتای مدرسه پس از سالها اونم توسط شهردار وقت.اومد تا دو کلمه مارو نصیحت کنه.
اقا بعد از اینکه حرفاش به اخر رسید گفت الحمدالله ما اینا رو لطف کردیمو واستون تعمیر کردیم حالا شما اینجا رو مثل خونه خودتون بدونین و مواظبش باشید.البته بچه ها هم هو کردن و وقتی دید که ضر مفت زده گفت منظورم این بود که مثل توالتای خونه خودتون بدونید.
خوب شما توقع دارید من این آقارو ببینم بعدش برم باهاش سلام وعلیک کنم و بهش بگم اقا من به تو مدیونم بخاطر چیزایی که بهم نباید یاد میدادی .بخاطر روزای سرد زمستون و گرمی که افتاب میزد به سرمون و ما هم مجبور بودیم کرسی شعراتو تحمل کنیم واز ترس پس گردنی و فحشای ناظم "موجیمون "هیچی نگیم.
خوب لااقل الان این اختیارو دارم که تو رو به حساب نذارم و به چشات نیگا کنم و بهت سلام ندم تا بدونی که دنیا گرده و کوه به کوه نمیرسه و ادم به ادم میرسه.
حالا میتونی بری بگی عجب ادم نمک نشناسی بود.دلتو به این خوش کن دل من به همین چنتا چیزی که نوشتم.
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه
ترکیه
اولا رفتنش برای من بسیار تعجب انگیز بود در حد بوندس لیگا و دیگه اینکه حرفای بعد از برگشتنش که صحبت از گرفتن اقامت ترکیه بود .
این آدم یه شخص مذهبی ولی نسبتا روشنی بود شخصی بود که تو ملی شدن صنعت نفت جوانیشو سپری کرده.خاطراتی که برای من نقل کرده 180درجه بااون چیزایی که تو کتاب تاریخ خونده بودم فرق داشت.تو انقلاب هم به دنبال ازادی بود و کینه مصدقو از شاه داشت و حالا هم یه سبز .
حالا چرا اینا رو گفتم ؟خودم هم توش موندم که چطوری بعضی جمله ها رو به هم ربط بدم.فکر کنم یه رابط چند به یک احتیاج دارم.
برم دنبال رابط بگردم تا بعد.
اهان من فکر میکردم این شخص وقتی بر گرده از بد حجابی ترکیه شکایت خواهد کرد و اولین حرفاش در باره این مسایله ولی من هر چی صبر کردم که یه کلمه درباره حجاب و اینها حرف بزنه زهی خیال باطل..
در اخرش بهش گفتم حاجی اونجا تازه ترکیه بوده اگه آلمان بری چی میگی؟
۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه
با توجه به چیزایی که اینجا تو ایران میبینم و عکس العمل ادمایی که دور و برم هستن برای من تعجب اور که چقدر این شخص بی ادعا و بقول خودمون خاکی باشه.
دور برمون خوب نیگا کنیم حتی به خودمون اگه نگاه کنیم میبینیم که پز دادن مثل یه صفت ژنتیکی شده.
من خیلی افرادی رو میشناسم که به خاطر اینکه به اصطلاح کم نیارن دروغ میگن و اصلا به این توجه نمیکنن که با این کار چه ابرویی از خودشون میره و البته افرادی که به غیر دکمه سبز و قرمز گوشی موبایلشون هیچ اطلاعاتی از گوشیشون ندارن و همیشه سعی میکنن اخرین مدلشو داشته باشن و.....از اون بدتر ادمای مدرک دار بی سوادی که مدرکشونو قاب طلا میگیرن میذارن جلو چشم همه که بله ماهم مهندسیم ولی دریغ از یه ذره شعور .
من نمیدونم چه باید کرد که این تربیت و فرهنگ عوض بشه.کاش بجای نگاه کردن به سوییچ ماشین همدیگه یا گوشی موبایلمون و ارزیابی قیمت لباسای همدیگه یکمی هم به شخصیت خود خودمون نگا میکردیم.کاش!!!
۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه
ایرانیان امریکا
بعدش که بزرگتر شدم و دنیا هم کوچکتر شد و البته ماهواره هم اومد دیدم نه بابا این خبرا نیست.شبکه های فارسی زبان یکی پشت یکی مثل پشکل ریختن بیرون از شب خیز بگیر تا امیر قاسمیو شهرام همایون سیاسی.
من هنوزم که هنوزه نمیدونم فلسفه این تلویزیونای لوس انجلسی چیه؟اگه کارشون فرهنگ سازی که چیزی جز فرهنگ گدایی و خاله پیرزنک بازی تا حالا ترویج نشده.دعواهای مجری و مدیر شبکه ها با همدیگه.
همیشه یه چند ماهی کاسه گدایی دستشون میگرن و به اصطلاح تله تان راه میندازن که ای مردم یاری کنید تا ما تلویزیون داری کنیم.
اگه شما قادر به تامین بودجه نیستین پس برا چی تلویزیون راه میندازید .تلویزیونایی که حتی سالی یک ساعت تولید برنامه ندارند و کاری جز مصاحبه های بیات و دست چندم ندارن.
حالا تا اینجای کار یه طرف , اما چیزی که منو اذیت میکنه.پخش سریالای ایرانی که از شبکه های ایران پخش میشه و اینا بعد از یه مدت شروع میکنن به پخشش یا بهتر بگم رلش میکنن اونم با کیفیت بد از لحاظ تصویری.
گردانندگان این شبکه ها چجور ادمایین ؟ایا غیر از یک سری افرادی که به جز کسب منافع شخصی خودشون هدف دیگه ای دارن؟
اکثر تماسای تلفنی ساختگی و برنامه هاشون جز یه سری وراجیایی که سواد و اطلاعات مجریاشون در حد همون پنجم دبستانه چیز دیگه ای نیست.
ادامه داره.........
۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه
سفر با رویال سفر
اما طبق معمول و چیزی که تو ایران عادی شده اتوبوس تازه ساعت "ده وبیست "دقیقه به جلوی سکو اومد در حالی که ساعت حرکت ده و ربع بود.و ما با سلام و صلوات ساعت یکربه به یازده راهی شدیم
بعد اینکه سوار اتوبوس شدم و سرجام نشستم متوجه شدم که صندلیم خرابه و هربار که میخواستم تکیه بدم پشتیم به سمت عقب میرفت.تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که به مهماندار اطلاع بدم والبته اونم یه جوابی داد که ما همه گیج موندیم.
وقتی گفتم که آقا این پشتیش خرابه.برگشت و با یه خنده مسخره ای گفت :وقتی رسیدیم درستش میکنم.اینم از شانس تو که اینجا افتادی.
خوب این شرکت "رویال سفر" بلیطش از بقیه تعاونی ها پانصد تومن گرونتره چون ادعاشون میشه که سرویسشون از همه بهتره.
که این یه نمونش بود.حالا قصه برگشتنمون بمونه واسه بعد که هوس کردم با vipبرگردم و شانس اوردم که ذات الریه نگرفتم.
۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سهشنبه
خاطرات تلخ و بی مسئولیتی.
اینجا میخوام درباره مشکلاتی بنویسم که برای ادم پیش میاد البته نه مشکلاتی که مسئولش خود فرد بلکه مسیولش افراد دیگه ای هستن ولی به علت عدم احساس مسیولیت مدیران و چیزایی شبیه این انسان دچار سر خوردگی میشه.
اینجا خبری از ادبیات و نثر و نظم نیست.اینو خیلی جدی میگم.
البته بخش نظرات و جوابگویی هم تعطیله و همه اسامی شرکتها و حتی اسامی افراد تا حد ممکن نوشته خواهد شد.و البته اگه برخورد خوب و مسئولانه ای هم باشه مطمئنا میگم و تشکر هم میکنم.شاید اینطوری یه جورایی بشه یه تلنگری زد .
اولین نوشته منم مربوط به سفر اخیرم میشه که فردا میذارمش اینجا.